در روزهای اخیر همگان شاهد نوعی اعتراف از جناب اقای اکبر گنجی در اکثر رسانه ها و شبکه های اجتماعی اینترنتی بودیم و مبنی بر اینکه ایشان مدعی شدند که در مورد زمان قبل از انقلاب پنجاه و هفت به مردم دروغ گفته اند که در زندانهای شاه بیش از یکصدوپنجاه هزار زندانی سیاسی وجود دارد ،ما به دروغ میگفتیم حکومت شاه صمد بهرنگی را کشت، ما به دروغ گفتیم حکومت شاه صادق هدایت را کشت، ما به دروغ میگفتیم حکومت شاه دکتر شریعتی را کشت. همهی این دروغها را گفتهایم،آگاهانه هم گفتهایم.
البته نمونه های دروغگویی اقایان بیش از این است که بعدها حتما لب به اعتراف اگاهانه خواهند گشود.
اما روی صحبت من با این افراد که نسل من انها را به خوبی میشناسد، است و ان اینکه جناب اقای گنجی به چه دلیل مجبور هستید دروغ بگویید؟ چرا قبل از اینکه تن به این حقارت دهید و مردم یک کشور را از تریبونهایی که در اختیار دارید فریب دهید،یکبار هم ازادانه سعی کنید حقایق را بگویید و کشوری را که با دروغهای شما به خرابه تبدیل شده و اعتیاد و فساد و قتل و خرافات دینی سر تا سر ان را فرا گرفته و رخنه در فرهنگ ایرانیان کرده است و به اشغال یک مشت اخوند بد صفت افتاده است، را نجات دهید.
بهای این دروغهای شما؛ هشت سال جنگ تحمیلی،ویرانیها و خرابیها و از بین رفتن جوانان این مرز و بوم،اعدام و تیر باران و سنگسار،زندانهای مخوف و شکنجه های قرون وسطایی،پایمال شدن حقوق زنان،غارت و از بین بردن منابع ملی ،دروغ ،تهمت،تجاوز وازار و اذیت همه اقشارمردم بوده است و روز به روز هم به شدت ان افزوده میشود تا جایی که چند میلیون ایرانی در حال حاضر مجبور است به کشورهای دیگر پناهنده شوند که در بدترین شرایط روزگار را سپری میکنند.
در راستای دروغهای شما یک سئوال برای من ودیگر هموطنانم به وجود می اید که چرا باید در هر دوسوی ازادی خواهی ملت ایران اشخاصی مانند اکبر گنجی همیشه حضور فیزیکی و فکری و رسانه ای داشته باشند؟ هم در بر کناری شاه و روی کار امدن خمینی و هم اینکه برای بر کناری دار و دسته خمینی و روی کار امدن یکسری افراد که در دوران اصلاحات ثابت کردند که انها هم رادیکال هستند و خودی و نا خودی را در همین دولت اصلاحات به جامعه ایرانی معرفی نمودند،نقش ایفا کنند؟
ایا نسل من که حاصل دروغهای شما را چه با خمینی و چه بعد از خمینی تجربه کرده این حق را ندارد برای اینده خود تصمیم بگیرد و ازادانه خواهان نابودی رژیم جمهوری اسلامی باشد و از اینکه در مقابل افرادی که خواهان اصلاح این رژیم و دولت حاکم میباشند،ایستادگی کند و به اینکه جنبش مردمی را که سالهاست با شعارهای الله اکبر به دور باطل رساندند،بیدار و بگوییم ما خواهان یک دولت مردمی و غیر دینی و سکولار هستیم. اما در اخر نا گفته نماند جناب اقای گنجی؛ دیگر دروغ نگویید چون با توجه به اینکه مردم ایران تا به امروز تاوان دروغهای شما را داده اند،اما با گذشت هستند و شما را به خاطر شجاعت اعترافتان شاید ببخشند.
البته نمونه های دروغگویی اقایان بیش از این است که بعدها حتما لب به اعتراف اگاهانه خواهند گشود.
اما روی صحبت من با این افراد که نسل من انها را به خوبی میشناسد، است و ان اینکه جناب اقای گنجی به چه دلیل مجبور هستید دروغ بگویید؟ چرا قبل از اینکه تن به این حقارت دهید و مردم یک کشور را از تریبونهایی که در اختیار دارید فریب دهید،یکبار هم ازادانه سعی کنید حقایق را بگویید و کشوری را که با دروغهای شما به خرابه تبدیل شده و اعتیاد و فساد و قتل و خرافات دینی سر تا سر ان را فرا گرفته و رخنه در فرهنگ ایرانیان کرده است و به اشغال یک مشت اخوند بد صفت افتاده است، را نجات دهید.
بهای این دروغهای شما؛ هشت سال جنگ تحمیلی،ویرانیها و خرابیها و از بین رفتن جوانان این مرز و بوم،اعدام و تیر باران و سنگسار،زندانهای مخوف و شکنجه های قرون وسطایی،پایمال شدن حقوق زنان،غارت و از بین بردن منابع ملی ،دروغ ،تهمت،تجاوز وازار و اذیت همه اقشارمردم بوده است و روز به روز هم به شدت ان افزوده میشود تا جایی که چند میلیون ایرانی در حال حاضر مجبور است به کشورهای دیگر پناهنده شوند که در بدترین شرایط روزگار را سپری میکنند.
در راستای دروغهای شما یک سئوال برای من ودیگر هموطنانم به وجود می اید که چرا باید در هر دوسوی ازادی خواهی ملت ایران اشخاصی مانند اکبر گنجی همیشه حضور فیزیکی و فکری و رسانه ای داشته باشند؟ هم در بر کناری شاه و روی کار امدن خمینی و هم اینکه برای بر کناری دار و دسته خمینی و روی کار امدن یکسری افراد که در دوران اصلاحات ثابت کردند که انها هم رادیکال هستند و خودی و نا خودی را در همین دولت اصلاحات به جامعه ایرانی معرفی نمودند،نقش ایفا کنند؟
ایا نسل من که حاصل دروغهای شما را چه با خمینی و چه بعد از خمینی تجربه کرده این حق را ندارد برای اینده خود تصمیم بگیرد و ازادانه خواهان نابودی رژیم جمهوری اسلامی باشد و از اینکه در مقابل افرادی که خواهان اصلاح این رژیم و دولت حاکم میباشند،ایستادگی کند و به اینکه جنبش مردمی را که سالهاست با شعارهای الله اکبر به دور باطل رساندند،بیدار و بگوییم ما خواهان یک دولت مردمی و غیر دینی و سکولار هستیم. اما در اخر نا گفته نماند جناب اقای گنجی؛ دیگر دروغ نگویید چون با توجه به اینکه مردم ایران تا به امروز تاوان دروغهای شما را داده اند،اما با گذشت هستند و شما را به خاطر شجاعت اعترافتان شاید ببخشند.