۱۳۹۰/۰۴/۰۹

از ولیعهد گویان مردم تا امدن موسوی و کروبی در انتخابات

 اوایل سال 2007بود زمانی که احمدی نژاد سر و صدای زیادی کرده بود و هر روز یک مصاحبه بر علیه امریکا و نابود کردن اسرائیل میکرد و مردمی که هشت سال در یک هاله گفتمان تمدنها غرق شده بودند به یکباره به خود امدند واز تراژدیهایی که هر چند سال یکبار گریبانشان را میگرفت به تنگ امده بودند و هیج رغبتی دیگر برای رای دادن و بازیهای انتخاباتی نداشتند.انها همه چشم به کسی دوخته بودند که نامش را کم کم زمزمه میکردند و او را به عنوان شخصی می شناختند که خواهان نابودی نظام دیکتاتوری رژیم جمهوری اسلامی است.شاهزاده رضا پهلوی که مردم در داخل ایران اکثرا او
را ولیعد می نامند.
دوران خمینی که مشخص بود چه بر سر ملت امد تا جایی که کودکان چهار ساله بودیم با چوب تفنگ درست میکردیم و تمام روز شب را در کوچه و خیابان مسلح با سلاح دست ساز خودمان بودیم که اگر هواپیمای عراقی می امد  بالای  سرمان بتوانیم از خود دفاع کنیم.این را با طنز گفتم که دوران خمینی جنگ بود وبمباران هوایی و قعطی و عقب افتادگی،زندانیان سیاسی و اعدامها و تیربارانهایی که صدها هزار کشته و مجروع بر جا گذاشت.
بعد از خمینی دوران جناب اقای اکبر هاشمی بهرمانی معروف به رفسنجانی بود که توسط رسانه ها به دوران سازندگی معروف شد،اما در واقع دوران لیستهای سیاه و ترور، در زمان همین سیاستمدار چند چهره را مردم ایران شاهد بودند.
سپس گفتگوی تمدنها امد!مردم ایران در این دوران کمی از لحاظ اخبار به اگاهی رسیده بودند با وجود گسترش ماهواره و اگاهی بیشتر نسبت به دوران بعد از جنگ تحمیلی دل و دماغ برای رای دادن نداشتند.
چند روز قبل از انتخابات دوم خرداد 1376یکباره خیابانهای تهران تا ساعتها بعد از نیمه شب دختران و پسرانی که با اتومبیلهای خودعکس او را به سر گرفته و بوق زنان و شادی کنان ندای ازادی و پیروزی سر می دادند و همگان را بر ان داشتند که سید نجات دهنده ملت از یوق استبداد از راه رسیده!
اقای خاتمی با گفتمان تمدنها و اصلاحات امد که عمر نظام را چند سال دیگر افزایش دهد. چند ماه و چند سال اول ،سخنرانی اقای گفتگوی تمدنها،با سوت و داد و کرنا و شعار به پایان رسید. فقط اشک و ناله ان برای خانواده دانشجویانی ماند که در همان گیر و دار فرزندانشان را یک به یک در بازداشت و  کشته شده دیدند بدون اینکه بدانند برای چه کسانی و چه قشری.این را میگویم چون برادران اصلاح طلب و یاران اقای خاتمی هرگز خواهان نابودی اصل ولایت فقیه نشده اند و تا به امروز بر چیده شدن کامل  نظام دیکتاتوری دینی را خواهان نشدند و در همین چند روز گذشته  جناب اقای خاتمی با این همه کشتار و قتل جوانان ایران زمین بعد از وقایع انتخابات سال 1388 نیزخواهان عذر خواهی ملت از رهبر فرزانه عالم سید علی خامنه ای شده بود.
دوره چهار ساله دوم هم شرایط را به گونه ای فراهم اوردند  که مردم  بین بد و بدتر یکی را انتخاب کردند زیرا چیدمان کاندیداها به گونه ای بود خاتمی را میانه رو و کور سویی در بین قشری از مردم بود بر اساس افشاگری ایشان در جریان قتلهای زنجیره ای حال اینکه این اتفاق در دولت ایشان و وزیر کابینه جناب حاتمی  اتفاق افتاده بود.که بعد از این چهار سال  هم یا حکم ولایی سید علی خامنه ای جایگزین تصمیمات دولت و مجلس کاملا نزدیک به اقای خاتمی میشد واینکه رییس جمهور نظاره گر بود یا به گفته خودشان  ایشان تدارکاتچی بودند.تدارک برای یک جریان ولایت گرا  که تا به امروز هیچ چیز از قدرت و اقتدار ایرانی برای ما به جا نگذاشتند و تاراج و غارت مملکت  و کشتار جوانان ونابرابری حقوق زنان و ازار اذیت اقلیتهای دینی و قومی و بسیاری از مسایلی که حقوق انسانی هر شهروند را زیر پا میگذارد،رکن اصلی حکومت انان بر سرزمینی است که روزگاری در دنیا به کشور فرهنگ و تمدن معروف بود.
دوران احمدی نژاد که قابل توصیف نیست به اندازه ای بود که  عهد نامه های ترکمنچای و گلستان رو سفید شدند.و جنگ ستیزی را سرمشق حکومت خود کرد تا جایی که ما ایرانیان را در خارج از کشور بیشتر به خاطر دیوانه و مجنون بودن رییس جمهور
کشورمان میشناسند تا انجا که در اجلاس سازمان ملل  هنگام سخنرانی  صحن این سازمان را ترک میکنند ودر کنفرانس ژنو گوجه به سمت او پرتاب میشود و ان محل  را ترک میکنند.
در ان برهه زمانی  که تبلیغات برای کاندیدا شدن افراد شروع شده بود، تمام مردم در کوچه و خیابان و داخل تاکسی و اتوبوس و هر مکانی که بحث ازسیاست و اینده بود حرف از ولیعهد بود.مردم علنا اعلام میکردند که کسی رای نخواهد داد و هیچ کاندیدی را قبول نخواهند کرد!
 صدای این گفتمان مردم، چنان گوش اتاق فکر رژیم را تکان داد تا انجا که یکباره حرف از موسوی نخست وزیر خمینی و هشت سال جنگ شد و موسوی توانست از فیلتر شورای نگهبان بگذرد شورایی که حرف اول و اخر ان را خامنه ای میزند.
موسوی  که در دوران  ایت الله خمینی مشکلاتی را با خامنه ای داشته که شکایتش را نزد خمینی برده بودند و در نهایت این موسوی بود که در ان زمان خامنه ای را پشت سر گذاشته بود که این خود میتوانست عاملی باشد برای در حاشیه نشستن موسوی بعد از مرگ خمینی و کینه ای را که سید علی خامنه ای از او به دل داشته. پس چرا و چگونه موسوی توانست از این رد صلاحیت ها رهایی یابد خود جای سئوال بود برای همه مردم ایران که بعد ها زمانی که اتش انتخابات داغ شد همگان  فراموش کردند  ودنبال او رفتند بدون انکه بدانند که موسوی یار خمینی بود و اینکه با گفتار و شعاری که بیانگر بازگشت به دوران خمینی بود به صحنه انتخابات امد!
 البته مردم ایران هم بی تقصیر نیستند  مردمی که حافطه تاریخی خود را فراموش میکنند،چونکه تکلیف خود را یکباره با این گروههای به ظاهر میانه رو جمهوری اسلامی روشن نمیکنند و به دنبال کسانی میروند که در این چند مدت خط قرمز انها نیز مشخص شد و انها که تمامی رسانه های خارج از کشور چه صوتی ،تصویری و نوشتاری را در اختیار دارند وهمین نظام حاکم  را میخواهند تنها مشکلات انها با این نظام تغییر گروه حاکم که قدرت اجرایی و حکومتی در دست انهاست در غیر انصورت خواهان تغییر نظام نیستند.
 اینبار بعد از انکه از سال 2007 حتی صدای امریکا صدا و تصویر رضا پهلوی را ممنوع کرد و هیچگونه مصاحبه ای با ایشان انجام نداد و اینکه یکباره همگان شاهد تبلیغات بی اما ن برای  شرکت در انتخابات از همین رسانه ها شدیم تا جایی که مردم ایران با شادی و قدرت بیش از قبل نام رضا پهلوی را به زبان می اوردند،همه چیز به سمت انها سرازیر شد و بر همگان تداعی شد که موسوی انها را از چنگ این ظلم و ستم نجات خواهد داد!موسوی چگونه میتوانست با شعار بازگشت به دوران طلایی امام خمینی این سرزمین را که مورد تهاجم خمینیست قرار گرفته بود نجات دهد؟
بنابراین  سئوالات زیادی  را مردم در ذهن خود میپرورانند  سال 2007 که اتش تبلیغات انتخابات کم کم داغ شده بود و همگان ومخصوصا خود شاهزاده مایل نبودند که مردم در انتخابات شرکت کنند،پس چه شد به یکباره رسانه ای مانند صدای امریکا ایشان را ممنوع المصاحبه میکنند و به موسوی و کروبی میپردازند؟ که هنوز هم روزی نیست که این رسانه دست از این افراد و گروههای وابسته به ان بر ندارد.و تمام حجم اخبار این رسانه به این گروهها مربوط است!چگونه میشود یکشبه خیلی از شبکه های تلوزیونی که شرکت در انتخابات را نفی میکردند اما یکباره کاندیداهای مورد نظر را رهبری میکردند؟
در نهایت لازم دیدم چند نکته را هم یاد اوری کنم و این نکات به هیچ عنوان مربوط به جنبش مردم ازاده ایران بعد از انتخابات نیست جنبشی که اصلاح طلب ها ان را به نام خود میخواهند تمام کنند اما این جنبش مردمی است که 32 سال به هر نحوی سرکوب شدند و اینبار خود نظام هم فکر نمیکرد که اینگونه دهان باز کند و گریبانگیر خودشان شود،این جنبش بعد از انتخابات بهانه و خشمی بود که مردم بعد از سالها توانستند فریاد کنند و مرگ بر خامنه ای و مرگ بر دیکتاتور را به گوش غاصبان مملکت عزیزمان ایران برسانند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر