۱۳۹۰/۰۹/۲۸
با خوشنودی اعلام میکنم که مهمان امشب برنامه ما .شاهزاده رضا پهلوی هستند (ولیعهد ایران پسر ارشد شاهنشاه ایران )
شاهنشاه ایران که در سال 1997 که بنابر دلایلی ایران را ترک کردند .
با خیر مقدم و شب بخیر به شما .قبلا از اینکه دعوت مارا پذیرفتید و از حضورتان در اینجا سپاسگزاری میکنم
شما در ایالت واشینگتن زندگی میکنید
خبرنگار: آیا شماقصد دارید که با پیوستن تمامی گروهای دموکراتیک بتوانید در ایران :حکومتی پارلمانی تشکیل هید
الان که شما در پاریس هستید مایلید که این پیام را به گوش تمامی اروپایی ها برسانید . درست است که باید به لیبیا و سوریه اندیشید .ولی نخست باید به فکر مردم ایران بود و نباید فراموش کرد ایرانیان را
رضا پهلوی : بلی کاملا: من به این باورم که ایران کشوری است که همه چیز در انجا به سرعت و ناگهانی شروع شد و فکر میکنم که خاتمه این شورشها در ایران بزودی به اتمام خواهد رسید ودر تمامی مناطق ایران آرامش و صلح جایگزین خواهد شد
خبرنگار: ما دیدیم که بر عرب چه اتفاقی افتا د.البته ایران کشور عربی نیست ولی مسلمان است. مردم در خیلی از شورشها بطور کلی سرکوب شدند که تصاویرش را دیدیم .پس تصور امروزتان چیست؟
رضا پهلوی :بلی این شورشهایی که حاصل کار عربها نامیده میشود از ایران سرچشمه میگیرد. بعد از انتخابات دروغین دوسال پیش در ایران در سال 2009 به انجام رسید .کشور ما نه تنها جراٌت داده شد و موثر هم بوده است. من به این باورم که در این منطقه تآثیر مثبتی گذاشتو این نسل امروز حاضر به قبول کردن نیست و خواستار این است که در جامعه شرکت کرده و آزادی میخواهند. چیزی که توانستیم مشاهده کنیم این بود که کمک دولتهای عربی در ایران در بر اندازی این رژیم بی اثر نبوده است .باید بدانیم وقتی سروکارمان با رژیمی است که کارش سرکوب کردن مردم است بدست آوردن آزادی بدون حمایت از دولتهای دیگر مشکل است . ولی روی این موضوع تایید بسیاری میکنیم .
خبرنگار:شما خواستار این شدید که سازمان ملل شکایتی را در رابطه با علی خامنه ای به دادگاه قضایی مربوطه ارایه کند .چرا علی خامنه ای و نه احمدی نژاد
رضا پهلوی؛
زیرا علی خامنه ای مسعولیت تمام قوه ها را در دست دارد و به عنوان ولی فقیه. شخصی که معولیتجنایت و نقض حقوق بشر و کشتار زنجیره ای در ایران است .در سواحل عاج همچنین شکایتی بر ضد لورنتبایگو.شد چون ایران امضاءکننده قرارداهای روم نیست بناچار در طریق سازمان ملل باید اینکار بر علیه خامنه ای باشد انجام می شود.
خبرنگار: به نظر شما این موضوع دولت ایران را نگران میکند؟
رضا پهلوی: از نظر ما ایرانیان باید کارهای بسیاری انجام میشود و یکی توجه دنیا را به این موضوع جلب کنیم که حقوق بشر در ایران رعایت نمی شود و برای ایرانیان این بیش از حد مهم است .
بعضی از دولتها سعیکرده اند که از زیر این مسولیت شانه خالی کنند و روزی باید چگونه جوابگو باشند. و به این طریق باید دانست که فقط تحریم اقتصادی یا سیاسی نیست بلکه باید روی اصول حقوق بشر باشد .
خبرنگار : تحریم هایی هم بر ضد اشخاصصورت گرفته است .
ما بیشتر تحریمهایی در مورد انرژی اتمی میبینیم و امروز یک حادثه در شهر مسکو پیش آمده است که در گمرک مسکو شخصی را دیده اند با مواد رادیو اکتیو که میخواسته به ایران سفر کند.در این مورد روزها سازمان انرژی اتمی به ایرانخیلی مشکوک تر شده .شما چه فکر میکنید؟ دولت ایران از این تحریمها واهمه دارد؟
عکسل اعمل دولت اسلامی ایران در این تحریمها و فشارها از طرف دنیای غرب چیست؟
رضا پهلوی: رژیم ایران تا بحال فقط تلاش در تلف وقت داشته و با هرحقه ای از زیر پاسخگویی به سازمان انرژی اتمی در می رود ولی همانطوری که مشاهده میشود فعالیتش برای ساختن صلاح های اتمی ادامه میدهد .حال چه پیش خواهد امد؟ آیا مثل کشورهای افغانستان یا عراق باید پیش رفت یا با کمک ملت ایران ؟ من به این ایده هستم که روش دوم بهترین و کم هزینه ترین و مشروع ترین است
رضا پهلوی؛
به نظر من باید تحریم های داخلی منجمله اقتصادی را کمتر کنند و به حمایت از افراد و شخصیتهایی که به مبارزه در راه آزادی و دموکراسی می کنند افزود.
خبرنگار :امروز دیدیم که روسیه دولت سوریه را محکوم کرده .و آیا برای رژیم در ایران نگران کننده است .که روسیه دولت سوریه را رها میکند؟
رضا پهلوی:
بلی کاملا رژیم دارد کم کم تنها می شود و حتی دولتهایی که رژیم به انها اتکا میکند خود را کنار می کشند.واضح است در روحیه انها تاثیر می گذارد و در حال باید در دراز مدت دید که چگونه می شود به طوراستراجیکی عمل کرد و به طوری باید تعادل در منطقه بر قرار شود که توان نفوذ کشورهای چین یا روسیه و امریکا به هم نخورد. هر بلوک(شرق و غرب) هر دیدی که داشته باشند یک رژیم دموکراسی در ایران میتواند کمک بزرگی در صلح جهان باشد.و ایران دیدگاه محدودی نخواهد داشت.قبل از دوران جنگ سرد که ایران بناچار نگاه بیشتری به غرب داشت امروزه می توان دیدگاه را 360 درجه تعغیر داده و نعغیر رژیم هیچ خطری یا ضرری برای هیچ بلوکی نه شرقی و نه غرب خواهد داشت
خبرنگار: امروز آمریکایی ها آخرین شهر را بدست خود عراقیان سپرده اند این خبر خیلی خوبی است برای خود عراقیان.ولی بعضی ها می گویند راهی برای نفوذ دولت اسلامی ایران به عراق باز میشود.نظر شما چیست ؟
رضا پهلوی:
یقیننا ایران همیشه می خواستند چه در امور افغانستان و چه در امور عراق دخالت کنند.بخاطر اهمیت شیعیان در انجا:ایران می تواند جایگزین نیروهای امریکایی در عراق شود ومی توان مشاهده کرد که خیلی فشارها به دولت عراق از طرف ایران وجود دارد .حالا چطور پیشرفتی عراق خواهد داشت را باید پی گیری کرد.برای همین می گویم اگر فشاری به رژیم ایران وارد شود بخصوص با رفتن طالبان و رژیم صدام حسین در بغداد بهترین کمک به جمهوری اسلامی شده که هیچ تغییری در جهان و حتی در عراق بوجود نیاورده .
خبرنگار: آخرین سوال آیا شما فکر میکنید با سر نگونی جمهوری اسلامی مردم ایران دوباره مشروطه می خواهند که شماشاه آن شوید؟
رضا پهلوی: این سوال را نمیتوان به این طریق پاسخ داد.سوالی که باید از خود کنیم:رژیم اینده تمایل چه محتوایی میشود و نکته ای که ماگروهای دموکراتیک را به هم نزدیک کرده .اینست که از پایه و اساس در مورد یک زمینه موافق هستیم. چراچرا که بعد از 33 سال تعوکراسی فهمیدیم که یک رژیم دموکراسی وجود نخواهد داشت و نکته بعد هم که ما تفاهم داریم .مسعله حقوق بشر است .برای رسیدن به انتخابات آزاد این رژیم باید از بین برود و برای همین خواستار سرنگونی این حکومت هستیم.و در آخر این ملت خواهد بود که میتواند تصمیم گیری در نوع و محتوای حکومت آینده را داشته باشد .انهم در صندوقهای انتخابات .
۱۳۹۰/۰۹/۲۰
به حق جاهای نرفته و شهرهای نشنیده!
|
۱۳۹۰/۰۹/۱۶
همکاری اکبر گنجی با نایاک برای قطع کمک آمریکا به اپوزیسیون
طبق اسناد داخلی نایاک، در حالیکه این سازمان صدها هزار دلار از کنگره آمریکا کمک مالی میگرفت، برای قطع کمک به سازمانهای مدنی و حقوق بشری مستقل و مخالف رژیم ایران لابی میکرد. به توصیه نایاک، اکبر گنجی مقاله ای بر علیه کمک مالی آمریکا به این سازمان ها منتشر کرد. در یک ایمیل، نایاک قطع کمک آمریکا به گروههای مخالف را یک ژست حسن نیت به رژیم ایران در جهت سازش بین دو کشور خوانده بود
از سال 2006 ببعد، سازمان نایاک یک لابی گسترده برای آشتی آمریکا با رژیم ایران آغاز کرد و در این مسیر، انجام چند ژست حسن نیت از طرف آمریکا بسوی تهران در دستور کار قرار گرفت. یکی از این اقدامات، حذف کمک های مالی دولت آمریکا به سازمانهای مدنی و حقوق بشری مخالف رژیم ایران مثل "مرکز اسناد حقوق بشر " بود. در همین راستا، سازمان نایاک لابی گسترده ای در کنگره برای قطع این کمک های مالی براه انداخت که چند نمونه از اسناد مربوطه را میتوانید در این آدرس مشاهده کنید. در سال 2007 که نایاک و لابی مماشات مشغول زمینه سازی برای مذاکرات پنهان بین آمریکا و رژیم ایران بود، این لابی به اوج خود رسید. (همچنین نگاه کنید به مقاله " کارزار نایاک و هادی قائمی برای بدنام و منزوی کردن بنیاد برومند و مرکز اسناد حقوق بشر") در اکتبر 2007، اکبر عطری از دانشجویان تبعیدی، مقاله ای در روزنامه وال استریت به چاپ رساند و از ادامه کمک های آمریکا به سازمانهای اپوزیسیون و گروههای مدنی دفاع کرد. همانطور که در یکی از ایمیل تریتا پارسی مشاهده میشود، چند روز پس از چاپ مقاله عطری، دخی فصیحیان، مدیر اجرائی نایاک با اکبر گنجی گفتگو کرده است و گنجی نیز با پیشنهاد وی موافقت نمود تا یک مقاله جدید بر علیه کمک مالی آمریکا به گروههای مخالف رژیم منتشر نماید. با مطالعه اسناد داخلی نایاک معلوم میشود که این سازمان صدها هزار دلار از بودجه های رسمی آمریکا را دریافت میکرد و این پولها را برای پروژه هائی خرج میکرد که وزارت خارجه رژیم و بقیه نهادهای دولتی بررسی کرده و با آن موافقت کرده بودند. در حقیقت، نایاک با کمک مالی آمریکا مشکلی نداشت بلکه مخالف کمک به گروههای مستقلی بود که رژیم ایران کنترلی روی آنان نداشت. یک سند داخلی نایاک نشان میدهد که یکی از اعضای مدیریت این سازمان در تهران با مسئولان وزارت خارجه رژیم دیدار کرده است تا هماهنگی لازم برای پیشبرد پروژه هائیکه پول آنرا آمریکا پرداخت میکند انجام شود. در همین راستا، هادی قائمی عضو دیگر هیئت مدیره نایاک، با محمد جواد ظریف سفیر جمهوری اسلامی در سازمان ملل ملاقات کرد تا نحوه انجام پروژه مشترک بین نایاک با یک سازمان ایرانی که توسط خود رژیم راه اندازی شده بود، بخوبی پیش برده شود. من اسناد داخلی نایاک و دهها ایمیل مربوط به کمک مالی کنگره به نایاک و همچنین هماهنگی نایاک با دولت ایران برای خرج این پولها را در این آدرس قرار داه ام. در دو ایمیل که بین "پاتریک دیسنی" مسئول لابی نایاک و شخص دیگری رد و بدل شده، دیسنی تاکید میکد که قطع کمک مالی به گروههای مخالف، یک اقدام حسن نیت از طرف آمریکا به رژیم ایران است و زمینه های تفاهم بین دو کشور برای سازش نهائی را فراهم مینماید. (ایمیل اول، ایمیل دوم) از طرف دیگر، سازمان CATO که نیم میلیون دلار به اکبر گنجی داد، یکی از موسساتی است که بهمراه نایاک برای سازش بین آمریکا و رژیم ایران لابی میکرد. (اسناد لابی مشترک نایاک با کیتو سری اول - کیتو سری دوم - کیتو سری سوم کیتو سری چهارم) شگفت آور اینکه، یکی از اعضای کمیته 7 نفره ای که تصمیم به پرداخت نیم میلیون دلار از طرف سازمان کیتو به اکبر گنجی گرفت، رئیس کمپانی بزرگ " Koch" میباشد که هم اکنون بخاطر معاملات شیرین اقتصادی با رژیم ایران مورد غضب کنگره آمریکا قرار گرفته است. با مطالعه اسناد داخلی نایاک و مقایسه آن با اظهارات علنی پارسی و گنجی معلوم میشود که دریافت پول از دولت، کنگره و کمپانی های بزرگ آمریکا برای بعضی ها کاملا حلال و پسندیده است اما وقتی همین پولها به دیگران پرداخت شود، در اینصورت کاملا حرام و ناپسند خواهد بود. |
۱۳۹۰/۰۸/۲۵
مصاحبه جنجالی فرزند احمد رضائی پسر محسن رضائی در سال 1998 با صدای امریکا
مصاحبه جنجالی احمد رضائی فرزند محسن رضائی در سال 1998 با صدای امریکا درباره انقلاب و دین اسلام
و گرایش جوانان به دموکراسی وسکولاریسم و بازگشت به هویت ایرانی و غیر اسلامی ایرانیان است! بعید نیست مرگ نامبرده در تصفیه حسابهایی حکومتی اتفاق افتاده باشد.با توجه به اینکه در فاصله کمتر از 24ساعت بین انفجارهای مشکوک در پادگانهای سپاه پاسداران و کشته شدن تعدادی از همرزمان سابق محسن رضایی در سپاه پاسداران و مرگ فرزندش،ایا او را به عنوان یک عنصر اصلی در جمهوری اسلامی وادار به عکس العمل بابت این ماجرا خواهد نمود یا اینکه رگ غیرت این سرباز خامنه ای به بقای جمهوری دیکتاتور اسلامی ایران بند است؟!
۱۳۹۰/۰۸/۱۲
فرود هواپیمای لهستانی بدون چرخ هواپیمای مسافربری بویئنگ 767 شرکت هواپیمایی ال او تی لهستان
فرود هواپیمای لهستانی بدون چرخ
هواپیمای مسافربری بویئنگ 767 شرکت هواپیمایی ال او تی لهستان روز گذشته (سه شنبه) با 227 سرنشین بدون بازشدن چرخهای جلو و عقب هواپیما در فرودگاه ورشو لهستان به زمین نشست.
به گزارش عصر ایران به نقل از آسوشیتدپرس، این هواپیما مجبور شد برای خالی کردن سوخت خود قریب یک ساعت در اطراف فرودگاه ورشو پرواز کند و در هنگام نشستن موتور هواپیما آتش گرفت ولی هیچ آسیبی به مسافران وارد نشد.
این هواپیما از نیویورک عازم ورشو بود.
۱۳۹۰/۰۸/۰۵
فراخوان شاهزاده رضا پهلوی در مورد کمک به آسیب دیدگان و پناهجویان ایرانی در استان وان – ترکیه
۴ آبان ماه ۱۳۹۰
از دریافت خبـر وقوع زلـزله در استان وان ترکیه، در مجاورت مرزهای ایران، کـه خسارات جانی و مالی بسیاری به همراه داشته است، متاثر و اندوهگین شدم. متاسفانه، وقوع این حادثه، باعث آوارگی و بی خانمانی تعداد زیادی از پناهجویان ایرانی مستقر در استان وان گردیده و رنج آنان را که برای رهایی از ستم و بیداد نظام حاکم بر ایران به کشور ترکیه پناه برده اند دو چندان نموده است.
از دریافت خبـر وقوع زلـزله در استان وان ترکیه، در مجاورت مرزهای ایران، کـه خسارات جانی و مالی بسیاری به همراه داشته است، متاثر و اندوهگین شدم. متاسفانه، وقوع این حادثه، باعث آوارگی و بی خانمانی تعداد زیادی از پناهجویان ایرانی مستقر در استان وان گردیده و رنج آنان را که برای رهایی از ستم و بیداد نظام حاکم بر ایران به کشور ترکیه پناه برده اند دو چندان نموده است.
ضمن ابراز تاسف عمیق از وقوع این حادثه و همدردی با مردم ترکیه، از هم میهنانم می خواهم، که هرچه سریعتر با پشتیبانی ها و یاری رسانی های خود به پناهجویان آسیب دیده، از بـار رنج و انـدوه این عزیـزان کاستـه و تسلـی بخش آنـان باشند. همچنین از دولت ترکیه و بویژه کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل می خواهم که با توجه به شرایط اقلیمی منطقه و و وجود سرمای شدید، نسبت به تامین نیازهای اولیه و اسکان پناهجویان ایرانی تمامی تلاش خود را به کار بندند.
رضا پهلوی
۱۳۹۰/۰۶/۰۹
مصاحبه ای کم نظیر پخش شده در شبکۀ خبر و حقیقتی که 32سال از تلوزیون جمهوری اسلامی هرگز به طور زنده شنیده نشده بود
شبکه خبر جمهوری اسلامی در پخش برنامه ای دچار مشکل شد که در نوع خود در طول این 32 سال بعد از انقلاب بی نظیر بوده.
در یک مصاحبه زنده تلوزیونی تحلیلگر افغان در پاسخ به سؤال مجری در مورد سپردن امنیت افغانستان به کشورهای منطقه می گوید؛
ایران و پاکستان عامل بی ثباتی در افغانستان هستند و این دو کشور نمی توانند نقشی در ثبات افغانستان داشته باشند!
اینکه این تحلیلگر سیاسی افغان اینگونه توانست حقیقت را در تلوزیونی بیان کند که سالهاست مصاحبه هایی در ان پخش میشود که فقط تعریف و تمجید از جمهوری اسلامی باشد. با این حال تلوزیون ایران ادامه مصاحبه با این تحلیلگر را نیمه کاره رها کرد اما این مرد شجاع افغانی مانند بعضی از تحلیلگران کشورمان نبوده،انها که به فکر منافع شخصی هستند و از گل نازکتر به زبان نمیاورند در مصاحبه های تلوزیونی بر علیه عوامل رژیم چه در داخل و چه در خارج!
در مجموعه گفتار این تحلیلگر در همان چند لحظه کوتاه میتوانیم به این نتیجه برسیم که جمهوری اسلامی هیچ پایگاهی در بین کشورهای همسایه و مردم ان ندارد و همه انها این را به خوبی میدانند که ایران عامل اصلی نا ارامیهای منطقه میباشد و به هیچ دلیل حاضر نیست ثبات و صلح در منطقه خاورمیانه برقرار شود.
۱۳۹۰/۰۵/۰۸
دو فوتبالیست دهه شصت جواد خیابانی گزارش گر و مجری تلوزیون ایران را عقده ای و بی ارزش نامیدند
از اینکه جواد خیابانی را منفور ترین مجری و گزارشگر ورزشی چه در بین فوتبالیستان و مردم طرفدار ورزش بدانیم،بیراهه نگفتیم.
گزارشگری که بارها زمانی که فوتبال را گزارش میکند بسیاری را مجبور میکند که صدای تلوزیون را قطع کنند تا گزارش او رانشنوند وخیلی ها تا به امروز بارها اعتراض خود را نسبت به این گزارشگر اعلام نمودند اما کمتر مورد توجه مدیران صدا سیما قرار گرفته و شک و تردید را به یقین تبدیل میکند که او یک عنصر منفور رژیم جمهوری اسلامی در ورزش ایران خصوصا فوتبال است که مردم ایران مجبورند که گزارشهای ضعیف و خط دار او را گوش کنند.
اما اینکه اسطوره های دهه شصت فوتبال ایران خیابانی را عقده ای و شخصی بی ارزش قلمداد کنند نشان از منفور بودن این چهره در بین فوتبالیستان دارد. البته گمان نکنم که محدود به همین دو بازیکن سالهای نه چندان دور ما باشد که اینچنین از این گزارشکر انتقاد میکنند بلکه این دو از چهره های جنحالی فوتبال ایران بوده اند و همیشه از گفتن واقعیت واهمه ای از خود نشان ندادند همگان مجتبی محرمی و رضا شاهرودی را به خوبی میشناسیم و صراحت کلام انان را.
مجتبی محرمی در جواب سئوال روزنامه خبر ورزشی اعلام کرد که خیابانی یک مجری عقده ای و اگر او را در خیابان ببینم او را کتک خواهم زد،او اضحار میکند که مردم به خوبی میفهمند چه کسانی برای فوتبال زحمت کشیدند و هنوز هم مردم از من به بهترین نحو ممکن استقبال میکنند.
در ادامه مصاحبه خبرورزشی با شاهرودی هم جالب به نظر میرسید. جایی که شاهرودی در این مورد به خبرورزشی گفت: «خیابانی از قدیم با من مشکل داشته. زمانی هم که فیکس تیم ملی بودم با من خصومت داشت. الان هم اگر در موردش حرف بزنم گنده میشود. انگار من به جای بچه محل این آقا در تیم ملی فیکس بودم که اینطور از من بدش میآید. در قدیم هم در طول 90 دقیقه شاید سه یا چهار بار اسم من را میآورد و وقتی توپ زیر پای من بود داد میزد حالا علی دایی از آن منطقه زمین در حال حرکت است. من و محرمی هر وقت در خیابان حضور پیدا میکنیم و وقتی محبت مردم را میبینیم و آنها هنوز ما را یادشان است و اظهار لطف به ما میکنند همین برای ما بس است.»
شاهرودی در ادامه مصاحبهاش با روزنامه خبرورزشی میگوید: «اصلا برای من مهم نیست که کسی اسم من را بیاورد یا نیاورد. من یک چهره شناخته شده هستم و نیازی به اسم آوردن این آقا در گزارشهایش نیستم. ولی این یکی از مشکلات اساسی فوتبال ما است که یک گزارشگر به خاطر خصومت و از قصد اسم یک بازیکن را نمیآورد. گزارشگر هیچوقت نباید بین بازیکنان تبعیض قائل شود. خیابانی حتما یادش رفته که من سالها دفاع چپ تیم ملی را در قبضه خودم در آورده بودم. ولی در کل اصلا برایم مهم نیست که این آقا اسم مرا نیاورده.»
این دو فوتبالیست بنا به گزارشی که خیابانی در بازی چند روز پیش ایران در مقابل مالدیو انجام داد اینگونه به او حمبه کرده اند و اینکه خیابانی در طول گزارش بازی، وقتی در یک صحنه مهرداد پولادی از گوشه چپ میدان صاحب توپ بود و به طرف زمین مالدیو در حرکت بود، در یک آن خیابانی شروع به تعریف و تمجید از بهترین بازیکنان چپ تاریخ ایران کرد و عنوان کرد که تیم ملی در چند سال اخیر دیگر صاحب چپپای مقتدری نیست و آیا کیروش میتواند به میدان دادن به پولادی اعتماد کند و این بازیکن ایران را صاحب چپپای مطمئنی کند یا خیر؟ در همین حال خیابانی گزارشگر بازی از چپپاهایی چون حاجیلو، میناوند و اسکندریان نام برد، اما اسمی از مجتبی محرمی که یکی از اسطورههای چپ ایران بود و البته رضا شاهرودی یکی از بهترین چپپاهایی که در عین حرکت سانترهای فوقالعادهای برای مهاجمان تیم ملی ساخته و پرداخته میکرد نبرد تا با نام نبردن از این دو بازیکن، انتقادهای تندی را خیابانی علیه خود ببیند.
منبع خبر سایت گل
۱۳۹۰/۰۵/۰۷
نکاتی در مورد اطلاعیه دبیر خانه شاهزاده رضا پهلوی
سالهاست که از درون رژیم جمهوری اسلامی و یکسری عوامل خود فروخته ان در خارج از کشوربارها شاهد تبلیغات مخرب بر ضد شاهزاده رضا پهلوی بوده ایم و بارزترین این تبلیغات منفی به صورتی بود که خود عوامل رژیم در بین مردم شایعه پراکنی میکردند مبنی بر اینکه چرا رضا پهلوی فرمان تظاهرات و یا اینکه فراخوان نمیدهد که مردم یک روز در خیابان بر علیه رژیم جمهوری اسلامی شعار بدهند و یا شاهزاده را فردی ترسو قلمداد نمودند که چرا فراخوان نمیدهد؟
با همین شایعات از پیش طراحی شده که در یک برهه زمانی تا جایی هم موفق شده بودند که بر میگردد به همان اواسط سال 2008 که کم کم مقدمات حضور برادران موسوی و کروبی را در انتخابات با تبلیغات وسیع اغاز کرده بودند و انها را ناجی مردم ایران و مخالف رژیم نامیدند. کسانی که راه امام خمینی را شعار خود و شاهزاده رضا پهلوی خط قرمز انها بوده چگونه میتوانستند ناجی مردم ظلم دیده حکومت دینی ایران باشند؟
اما با توجه به این وسعت تبلیغاتی که رژیم جمهوری اسلامی با عواملی که در داخل و خارج از ایران دارد و همگان به وجود انها در این چند مدت پی برده ایم که همه انها رسانه های بسیار فراگیری هم هستند ،چند روزی است که در یکسری از سایتها ، !شاهد بی شرمانه ترین نوع این تبلیغات منفی بوده ایم و اینکه شاهزاده مردم را به فراخوان دعوت نموده که به خیابان بریزید و اینکه لینکی هم در جای دیگری خصوصا در فیسبوک پخش شده بود که شاهزاده اعلام نافرمانی مدنی نموده اند و تاریخ ان را هم ذکر کرده اند!!!
دبیر خانه شاهزاده رضا پهلوی هم به سرعت اطلاعیه ای صادر نمودند و این فراخوان از جانب شاهزاده ندانستند و ان را تکذیب نمودند.
با درایت سیاسی و هوشی که از رضا پهلوی سراغ داریم و همگان حتی خود جمهوری اسلامی و عوامل ان هم به ان واقف است،نشان از این دارد طی فشاری که در این چند سال به ایشان وارد میشد که حتما یک فراخوان بدهد و ایشان هرگز زیر بار نرفتند دلیلش را در سه شنبه های اخر سال ۱۳۸۹ به خوبی پیش بینی کرده بودند ایشان. انهایی که به اب و اتش زدند و فراخوان دادند و مردم و جنبش را به انزوا در اوردند حال به کمک چند روزنامه نگار وطن فروش و ملا پرست که اکثر انها را در پاریس میتوان یافت شروع به شایعه پراکنی در مورد شاهزاده کرده اند!
جالب اینجاست که شاهزاده رضا پهلوی همه این روزها را پیش بینی کرده بود و هرگز فراخوانی به صورت شخصی و فردی به مردم اعلام ننموده که هم خود و هم مردم و طرفداران بیشمارش را در ایران و خارج از کشور به انزوا بروند و فرصت را از دست دهد برای اتحاد بیشتر در بین گروههای سیاسی و افکار مردمی.
شاهزاده به خوبی میداند که عوامل رژیم جمهوری اسلامی در تمامی عرصه گیتی پراکنده شده اند و همه به خوبی میدانیم که خط قرمز بسیاری از گروهها شاهزاده رضا پهلوی است کسی که با تمام وجود خواهان نابودی رژیم جمهوری اسلامی ایران است و پاک بودن او بر همگان ثابت شده که هرگز حاضر نشده با عوامل انان لابی کند. او رای را به مردم سپرده بعد از نابودی رژیم جمهوری اسلامی،عاملی که خوشایند نیست برای فرصت طلبها و خیلی از باندهای لابی گر رژیم که رسانه ها را هم در اختیار دارند و روزگاری دست همه انان رو خواهد شد و جوابگوی مردم خواهند بود.
در نتیجه و در راستای اعلامیه دبیر خانه شاهزاده،تمامی بیانیه های شاهزاده بدون درنگ از تارنمای ایشان به حضور همگان قرار خواهد گرفت و اینکه به شایعات کسانی که در خدمت جمهوری اسلامی قلم فرسایی میکنند،مهر باطل بزنیم و بی درنگ در راه مبارزه با این ملا صفتان و کسانی که خواهان ادامه ریختن خون جوانان و مردم ایران به دست این رژیم هستند،کوتاهی نکنیم.
اطلاعیه دبیر خانه شاهزاده رضا پهلوی
در ضمن نظرات این وبلاگ شخصی و هیچ گونه ارتباطی با دفتر و یا دبیر خانه شاهزاده رضا پهلوی ندارد.
۱۳۹۰/۰۵/۰۴
چرا کاربرانی که طرفدار شاهزاده رضا پهلوی هستند به راحتی از بالاترین حذف می شوند؟
با توجه به اینکه سایت بالاترین شاید یکی از پر مخاطب ترین سایتهایی باشد که ایرانیان زیادی برای دسترسی به اخبار گوناگون به ان رجوع میکنند و اینکه نزدیک به چهل هزار کاربر در این سایت مشغول خبر رسانی و انعکاس موارد گوناگونی از وقایع روز در سراسر دنیا هستند واز چهره های حقیقی تا غیر حقیقی با گرایشهای مختلف سیاسی ،مطالب مورد نظر خود را به سراسر دنیا از طریق این سایت منعکس میکنند که در نوع خود بی نظیر است.
چند موردی که در سالها اخیر همیشه مورد انتقاد بود و مدیریت سایت جناب اقای یحیی نژاد هم به ان اشاره کرده که برای مثبت و منفی دادن و داغ شدن یک لینک پارتی بازی میشود و اینکه حق یک سری از کاربرها ضایع میشود که البته نمیتوان زیاد بر روی این موضوع زوم کرد.
اما مورد بحث و چیزی که در این چند روز در بالاترین شاهد ان هستیم که بسیاری از کاربران از بالاترین حذف شده اند که همه انها از طرفداران شاهزاده رضا پهلوی بوده اند!
کاربرانی که اعتراض خود را از طریق مجاری های دیگر اینترنت به همفکران خود اعلام میکنند که دلیل حذفشان چند کاربر قدیمی بالاترین هستند که بنده از ذکر نام کاربری انها خودداری میکنم. اما این شبهه را در بین کاربران به وجود اورده که با توجه به مدت زمانی که این کاربران در این سایت هستند،مدیریت بالاترین با این افراد به راحتی کنار می اید و با کوچکترین گزارش این افراد لینک و یا خود کاربر را از بالاترین حذف میکنند.
کاربران قدیمی بالاترین که اکثر انها را از طرفداران خاتمی و اصلاح طلب ها تشکیل شده اند و نوع لینک گذاشتن و مثبت و منفی دادن انها مشخص است که هیچ علاقه ای به خبرهای دیگر گروهها مخصوصا شاهزاده رضا پهلوی ندارند،به گونه ای عمل میکنند که گمان کنم وقت ان رسیده که مدیریت بالاترین نیم نگاهی به حذف شدگان چند روز گذشته در این سایت داشته باشد چونکه هر جا که این چند کاربر قدیمی این سایت منفی داده اند یا لینک و یا خود کاربر از بالاترین حذف شده است.
تا جایی که بارها شاهد توهین ها و لینکهایی بوده ایم که علنا به شاهزاده رضا پهلوی توهین میشود و حتی در قسمت نطرها هم فحاشی میکنند اما هرگز نه لینکشان حذف می شود و نه خود کاربر که خود موجب این شک و شبهه میشود که این افراد در بالاترین تبدیل به یک جریان خاصی شده اند که تمایلی به لینکها و کاربرانی که با افکار انها مخالف هستند،ندارند و کاملا مورد حمایت مدیریت بالاترین هستند.
باور بر این است که بالاترین منبعی برای ازادی بیان ،انعکاس اخبار و تبادل نظر است،اما اینکه انتقادی می شود برای از بین بردن شک و تردیدی است که در بین کاربران وجود دارد که این سایت را نزدیک به اصلاح طلبان میدانند.البته با وجود اینکه این گروه تمامی رسانه های صوتی ،تصویری و نوشتاری را در اختیار دارند ،طبیعی به نظر میرسد که به این مقوله بپردازند و بالاترین را هم در این مسیر معرفی کنند.
اما جناب اقای یحی نژاد؛خواهشمندیم در صورت لزوم در مورد چند نکته ای که اشاره شد پیگیری نمایید ومطمئنن به منابعی خواهید رسید که این نوشتار بی دلیل نبوده و قصد خراب کردن بالاترین نیست بلکه جناب عالی سالها در این شغل فعالیت دارید و به خوبی میدانید که انتقاد برای پیشرفت و بهبود کار این سایت لازم و مهم است.
در اخر امیدوارم که دوستان و کاربران قدیمی بالاترین به این نکته توجه کنند که حذف مخالفین یک صدایی و دیکتاتوری را به وجود می اورد ،همان کاری که جمهوری اسلامی به راحتی با همه مخالفین خود انجام داده است...
۱۳۹۰/۰۴/۱۴
اقایان ادرس را اشتباه امدید،اینجا هیئت فوتبال است نه سپاه قدس لشکر شانزده و یا میدان تیر اندازی
سردار مهدی سعادتی استاندار گیلان |
با توجه به ورود و دخالت سیاسیون و نظامیان در ورزش کشور و خصوصا فوتبال که بارها در رسانه گفته و شنیده شده اما اینبار نمونه ای را شاهد هستیم که در نوع خود کم نظیر و حتی بی نظیرمی باشد.
بعد از اینکه استاندار قبلی استان گیلان مهندس قهرمانی را با کشمکشهای فراوان بر کنار کردند که این اتفاق با همراهی یک نماینده مجلس که خود را از اصولگرایان میداند و میتوان از این شخص به عنوان یک خودفروش نام برد. جبار کوچکی نژاد نماینده مجلس که تمامی اقوام او در استانداری گیلان پستهای کلیدی داشته اند توسط قهرمانی بر کنار شده بودند،انتقامی برخورد نمود و برای برکناری محبوبترین استاندار بعد از انقلاب در استان گیلان از هیچ تلاشی کوتاهی نکرد تا بتواند یکی دیگر از سرداران سپاه را جایگزین مهندس قهرمانی چابک استاندار بومی استان گیلان نماید.
قهرمانی بومی بوده و چند سالی را که در استانداری مشغول به کار بوده همه از او تقریبا راضی بودند او که در بخش ورزش هم کمکهای شایانی به این استان و طرحهای نیمه تمام استانی کرده بود و در واقع مردم گیلان به این دل خوش بودند که بعد از سالها یک مسئول بومی را در کنار خود و پیشرفت و ابادانی این استان دارند.
جبار کوچکی نژاد نماینده مردم رشت در مجلس شورای اسلامی توانست با گزارش خلاف وپیگیریهای مداوم توسط وزیر کشور دولت احمدی نژاد یک سردار سپاه را برای تصدی استانداری گیلان معرفی کند که این شخص سابقه چندان درخشانی نداشته و متهم به فساد اخلاقی نیز بوده و مدت کوتاهی به عنوان رييس كانون هواداران باشگاه استقلال تهران مشغول به کار بوده که بعدها برکناریش توسط فتح الله زاده را استعفای خود از این سمت اعلام نمود
بعد از بر کناری سیروس شاملی از هیئت فوتبال استان گیلان که ان هم به صورتی خواص و مشکوک بوده،محمد رضا قاسمی ،بسیجی که سابقه ضرب و شتم بسیاری از جوانان را در سطح شهر رشت در کارنامه خود داشته بدون هیچ سابقه ای در امر ورزش به عنوان سرپرست هیئت فوتبال منصوب شده بود و ایشان هم یکسری بسیجی مانند رضا شعربافان را در هیئت فوتبال مشغول به کار کرده بود.
اما بعد از امدن سردار سعادتی استاندارجدید گیلان برگ برگشت و بسیجیان جای خود را به سرداران سپاه لشکر ۱۶ قدس رشت دادند.اتفاقی که سالها برای رسیدن به ان لحظه شماری میکردند.
سردارانی که همه انها تقریبا برای فوتبالی ها و کسانی که سالها در این ورزش بودند شناخته شده هستند و این چند پاسدار که دوستی دیرینه انها سالهاست ادامه دارد به ارزوی دیرین خود که همان ریاست هیئت فوتبال بوده رسیده اند.
این افراد همیشه مسلح به سلاح کمری، آرزوی ریاست بر منصبی را داشته اند که هیچ شباهتی به مکانی ندارد که در ان نیاز به سلاح باشد،برای هر فوتبالیستی مستطیل سبز بسیار با ارزش و با ایمان خواصی به ان پای می نهند جایی که توانت را به رخ دیگران میکشی نه اینکه سلاح و درجه سرداریت که بر دوش خود داری.
فرامرز الماس خالع سرپرست هیئت فوتبال استان گیلان |
معرفی می شود و حاج فرزاد سیری را به عنوان دبیر هیئت و نقی هدایتی را به عنوان رییس کمیته فوتبال ساحلی و مسئول امور شهرستانها در هیئت فوتبال استان گیلان منصوب مینماید.
نقی هدایتی رییس کمیته فوتبال ساحلی استان گیلان
این گروه سه نفری سردارهای مسلح در هیئت فوتبال استان گیلان چگونه می توانند بازدهی ورزشی داشته باشند و ایا این هیئت را هم مانند پادگان و یا تیم فوتبال فجر سپاه قدس می خواهند اداره کنند؟ تیمی که بهترین بازیکنان فوتبال در بهترین زمان جوانی مجبور هستند دوره دوساله برای این تیم بگذرانند و نه اینکه از هیچ مزایایی بر خوردار نیستند بلکه باید به پادگان بروند و پستهای نگهبانی طولانی و بیگاری کشیدن از انها را تحمل کنند!فرزاد سیری دبیر هیئت فوتبال استان گیلان
گذشته از ضعف فدراسیون و نداشتن اختیار برای حمایت از هیئتهای فوتبال استانها و یکدست شدن تمامی ارگانها و نهادهای کشوری و استانی که اکثرا در اختیار این سرداران سپاه می باشد نباید نقش ضعیف و نا کارامد یکسری از افراد ورزشی که در این پستها فعالیت داشته اند و به گونه ای تیشه به ریشه خانواده ورزش زده اند و داستانهای به گفته عامیانه خودمان دنگ زنی را نهادینه کردن که نمونه آن را در این قسمت از دنیا از یک عده افراد هم شاهد هستیم را نادیده گرفت. اینکه همه تقصیر ها را بر گردن حکومت بگذاریم نه اینکه چیزی را نخواهیم تغییر داد بلکه به بیراهه رفته ایم.
خانواده ورزش ایران در هر رشته ای جدا از هم نیستند و اگر خود ورزشیها به یک توافق و یک همدلی خواص برسند این سرداران کلت به کمر بسته نمی توانند پشت میز فدراسیونها و هیئتها برای نابودی ورزش این کشور تصمیم بگیرند که تا به اینجای کار هم نمونه هایی از این ناکامی ها را در اکثر رشته ها شاهد هستیم و اگر اینچنین ادامه پیدا کند ورزش کشورروی به زوال بیشتری خواهد رفت و سرداران بیشتری را هم خواهیم دید.
و در اخر شما سرداران سپاه که فوتبال و زمین فوتبال را با میدان تیر اشتباه گرفته اید،مطمئن باشید که هرگز نتیجه لازم را نخواهید گرفت و این را بدانید اکثر آن گروه از افراد ورزشی هم که با شما مشغول به کار هستند با تمام وجود از شما بیزارند اما مجبورند که شما و افکارتان را تحمل کنند،و روزی به همین راحتی که امدید شما را کنار خواهند گذاشت.
۱۳۹۰/۰۴/۱۱
جناب اقای خاتمی لطفا دیگر سخن نگویید و اجازه دهید اینبار مردم تصمیم بگیرند
جناب اقای گفتمان تمدنها میشود کمی دندان رو جیگر بزاری و حرف نزنی؟ اقای خاتمی هیچی نگو،هر چی که از دهان گرامی شما سرازیر میشود دشنه به قلب مادرانی است که فرزندانشان در کف خیابان جان داده و حتی خیلی از این مادران نتوانستند جنازه فرزندانشان را ببینند، و انوقت شما دم از اصلاح این رژیم و سازش می زنید و شرکت در انتخابات؟
اقا شما در حال حاضر چه کاره ملت هستی؟ از جانب چه کسی حرف میزنید و دستور و ابلاغیه و پیشنهاد میدهید؟
اقای رییس جمهور سابق(تدارکاتچی به گفته خودتان)شما که هشت سال معطل کردی ،مجلس و قوه مجریه را در دست داشتی با یاران با وفایت نتونستی کاری بکنی چه اصراری هست که دوست ندارید مردم خودشون تصمیم بگیرند؟ اقای خاتمی سئوال بسیار است اما گوش کن اقا جان؛
ان دولتی که شما میخواهی اصلاح کنی مربوط به شعارهای انتخاباتی شما قبل از دوم خرداد 1376بود،نه بعد از جنبش میلیونی مردم که فریاد مرگ بر دیکتار و مرگ بر خامنه ای سر دادند و همگان شاهد این بودیم که چگونه خون مردم را بر کف خیابانها ریختند!
جمهوری اسلامی در کدام قسمت قابل اصلاح است اقای خاتمی؟ تصور کنید چگونه میتوانید مجلسی را که لیست ان را امام زمان صادر کرده بود را اصلاح کنید؟ میتوانید دولتی را که با رمال و جنگیر اداره می شود و دادگستری که خانواده مقتول را به جای قاتل مجازات میکند و اینکه در زندانهایش به مرد و زن تجاوز میشود!!!
اقای خاتمی بگذارید مردم ایران که اکثریت ان خواستار نابودی کامل نظام جمهوری اسلامی هستند خود تصمیم بگیرد و همه با هم بر این عقیده باشیم که در هیچ انتخاباتی که در جمهوری اسلامی بر گذار می شود که با نظارت شورای نگهبان سید علی خامنه ای و پیر خرفت زمانه جنتی که در ان شورا برای اینده مردم ایران تصمیم میگیرد می شود،شر کت نخواهند کرد و در ضمن به هیچ وجه اینبار فریب دعواهای درونی رژیم ، بازداشتهای سوری انها و سناریوی اختلاف خامنه ای با احمدی نژاد را نخواهیم خورد و شما هم این مسئله را بهانه انتخابات و شر کت در ان نکنید.
در ضمن در همین نطق خود باید اینبار جوابگوی مردمی باشید که شما با فریب اصلاحاتتان عمر این نظام را افزایش دادید و کار را به اینجا رساندید!شما خود را موافق با سیستمی اعلام می کنید که اینچنین گستاخانه به قتل و غارت مردم و کشور عزیزمان کرده اند.
با توجه به موج اعتراضات مردمی و افشاگری هایی که بر علیه این رژیم انجام شده دنیا را به ان وا داشته که از حمایت این رژیم دست بردارند اما مهره هایی مانند شما که خود را به عنوان نماینده و بانی گفتگوی تمدنها معرفی کرده اند ،این مهم را خواستار نیستند و تلاش برای حفظ این نظام می کنید با شکل و شمایلی متفاوت !در حالی که همگان می دانیم که نظام جمهوری اسلامی دیکتاتوری دینیاست که ظلم وستم، جنایت و فقر و فحشا و اعتیاد را در ان نهادینه کرده وهمین حالا هم بسیار وقت از دست دادیم با همین نمونه هایی از اصلاحات شما و همفکرانتان.
در ضمن از تمدنی که شما از ان دم می زنید برای ما که ایرانی هستیم چیزی به جا نمانده است و با ادامه این روند به صراحت اعلام میکنم که هیچ ابرویی در دنیا برایمان باقی نخواهد ماند.کوتاه بیا اقای خاتمی که صبر مردم هم حدی دارد.
در نتیجه اقای خاتمی سکوت کن و فقط سکوت...
اقا شما در حال حاضر چه کاره ملت هستی؟ از جانب چه کسی حرف میزنید و دستور و ابلاغیه و پیشنهاد میدهید؟
اقای رییس جمهور سابق(تدارکاتچی به گفته خودتان)شما که هشت سال معطل کردی ،مجلس و قوه مجریه را در دست داشتی با یاران با وفایت نتونستی کاری بکنی چه اصراری هست که دوست ندارید مردم خودشون تصمیم بگیرند؟ اقای خاتمی سئوال بسیار است اما گوش کن اقا جان؛
ان دولتی که شما میخواهی اصلاح کنی مربوط به شعارهای انتخاباتی شما قبل از دوم خرداد 1376بود،نه بعد از جنبش میلیونی مردم که فریاد مرگ بر دیکتار و مرگ بر خامنه ای سر دادند و همگان شاهد این بودیم که چگونه خون مردم را بر کف خیابانها ریختند!
جمهوری اسلامی در کدام قسمت قابل اصلاح است اقای خاتمی؟ تصور کنید چگونه میتوانید مجلسی را که لیست ان را امام زمان صادر کرده بود را اصلاح کنید؟ میتوانید دولتی را که با رمال و جنگیر اداره می شود و دادگستری که خانواده مقتول را به جای قاتل مجازات میکند و اینکه در زندانهایش به مرد و زن تجاوز میشود!!!
اقای خاتمی بگذارید مردم ایران که اکثریت ان خواستار نابودی کامل نظام جمهوری اسلامی هستند خود تصمیم بگیرد و همه با هم بر این عقیده باشیم که در هیچ انتخاباتی که در جمهوری اسلامی بر گذار می شود که با نظارت شورای نگهبان سید علی خامنه ای و پیر خرفت زمانه جنتی که در ان شورا برای اینده مردم ایران تصمیم میگیرد می شود،شر کت نخواهند کرد و در ضمن به هیچ وجه اینبار فریب دعواهای درونی رژیم ، بازداشتهای سوری انها و سناریوی اختلاف خامنه ای با احمدی نژاد را نخواهیم خورد و شما هم این مسئله را بهانه انتخابات و شر کت در ان نکنید.
در ضمن در همین نطق خود باید اینبار جوابگوی مردمی باشید که شما با فریب اصلاحاتتان عمر این نظام را افزایش دادید و کار را به اینجا رساندید!شما خود را موافق با سیستمی اعلام می کنید که اینچنین گستاخانه به قتل و غارت مردم و کشور عزیزمان کرده اند.
با توجه به موج اعتراضات مردمی و افشاگری هایی که بر علیه این رژیم انجام شده دنیا را به ان وا داشته که از حمایت این رژیم دست بردارند اما مهره هایی مانند شما که خود را به عنوان نماینده و بانی گفتگوی تمدنها معرفی کرده اند ،این مهم را خواستار نیستند و تلاش برای حفظ این نظام می کنید با شکل و شمایلی متفاوت !در حالی که همگان می دانیم که نظام جمهوری اسلامی دیکتاتوری دینیاست که ظلم وستم، جنایت و فقر و فحشا و اعتیاد را در ان نهادینه کرده وهمین حالا هم بسیار وقت از دست دادیم با همین نمونه هایی از اصلاحات شما و همفکرانتان.
در ضمن از تمدنی که شما از ان دم می زنید برای ما که ایرانی هستیم چیزی به جا نمانده است و با ادامه این روند به صراحت اعلام میکنم که هیچ ابرویی در دنیا برایمان باقی نخواهد ماند.کوتاه بیا اقای خاتمی که صبر مردم هم حدی دارد.
در نتیجه اقای خاتمی سکوت کن و فقط سکوت...
۱۳۹۰/۰۴/۰۹
از ولیعهد گویان مردم تا امدن موسوی و کروبی در انتخابات
اوایل سال 2007بود زمانی که احمدی نژاد سر و صدای زیادی کرده بود و هر روز یک مصاحبه بر علیه امریکا و نابود کردن اسرائیل میکرد و مردمی که هشت سال در یک هاله گفتمان تمدنها غرق شده بودند به یکباره به خود امدند واز تراژدیهایی که هر چند سال یکبار گریبانشان را میگرفت به تنگ امده بودند و هیج رغبتی دیگر برای رای دادن و بازیهای انتخاباتی نداشتند.انها همه چشم به کسی دوخته بودند که نامش را کم کم زمزمه میکردند و او را به عنوان شخصی می شناختند که خواهان نابودی نظام دیکتاتوری رژیم جمهوری اسلامی است.شاهزاده رضا پهلوی که مردم در داخل ایران اکثرا او
را ولیعد می نامند.
دوران خمینی که مشخص بود چه بر سر ملت امد تا جایی که کودکان چهار ساله بودیم با چوب تفنگ درست میکردیم و تمام روز شب را در کوچه و خیابان مسلح با سلاح دست ساز خودمان بودیم که اگر هواپیمای عراقی می امد بالای سرمان بتوانیم از خود دفاع کنیم.این را با طنز گفتم که دوران خمینی جنگ بود وبمباران هوایی و قعطی و عقب افتادگی،زندانیان سیاسی و اعدامها و تیربارانهایی که صدها هزار کشته و مجروع بر جا گذاشت.
بعد از خمینی دوران جناب اقای اکبر هاشمی بهرمانی معروف به رفسنجانی بود که توسط رسانه ها به دوران سازندگی معروف شد،اما در واقع دوران لیستهای سیاه و ترور، در زمان همین سیاستمدار چند چهره را مردم ایران شاهد بودند.
سپس گفتگوی تمدنها امد!مردم ایران در این دوران کمی از لحاظ اخبار به اگاهی رسیده بودند با وجود گسترش ماهواره و اگاهی بیشتر نسبت به دوران بعد از جنگ تحمیلی دل و دماغ برای رای دادن نداشتند.
چند روز قبل از انتخابات دوم خرداد 1376یکباره خیابانهای تهران تا ساعتها بعد از نیمه شب دختران و پسرانی که با اتومبیلهای خودعکس او را به سر گرفته و بوق زنان و شادی کنان ندای ازادی و پیروزی سر می دادند و همگان را بر ان داشتند که سید نجات دهنده ملت از یوق استبداد از راه رسیده!
اقای خاتمی با گفتمان تمدنها و اصلاحات امد که عمر نظام را چند سال دیگر افزایش دهد. چند ماه و چند سال اول ،سخنرانی اقای گفتگوی تمدنها،با سوت و داد و کرنا و شعار به پایان رسید. فقط اشک و ناله ان برای خانواده دانشجویانی ماند که در همان گیر و دار فرزندانشان را یک به یک در بازداشت و کشته شده دیدند بدون اینکه بدانند برای چه کسانی و چه قشری.این را میگویم چون برادران اصلاح طلب و یاران اقای خاتمی هرگز خواهان نابودی اصل ولایت فقیه نشده اند و تا به امروز بر چیده شدن کامل نظام دیکتاتوری دینی را خواهان نشدند و در همین چند روز گذشته جناب اقای خاتمی با این همه کشتار و قتل جوانان ایران زمین بعد از وقایع انتخابات سال 1388 نیزخواهان عذر خواهی ملت از رهبر فرزانه عالم سید علی خامنه ای شده بود.
دوره چهار ساله دوم هم شرایط را به گونه ای فراهم اوردند که مردم بین بد و بدتر یکی را انتخاب کردند زیرا چیدمان کاندیداها به گونه ای بود خاتمی را میانه رو و کور سویی در بین قشری از مردم بود بر اساس افشاگری ایشان در جریان قتلهای زنجیره ای حال اینکه این اتفاق در دولت ایشان و وزیر کابینه جناب حاتمی اتفاق افتاده بود.که بعد از این چهار سال هم یا حکم ولایی سید علی خامنه ای جایگزین تصمیمات دولت و مجلس کاملا نزدیک به اقای خاتمی میشد واینکه رییس جمهور نظاره گر بود یا به گفته خودشان ایشان تدارکاتچی بودند.تدارک برای یک جریان ولایت گرا که تا به امروز هیچ چیز از قدرت و اقتدار ایرانی برای ما به جا نگذاشتند و تاراج و غارت مملکت و کشتار جوانان ونابرابری حقوق زنان و ازار اذیت اقلیتهای دینی و قومی و بسیاری از مسایلی که حقوق انسانی هر شهروند را زیر پا میگذارد،رکن اصلی حکومت انان بر سرزمینی است که روزگاری در دنیا به کشور فرهنگ و تمدن معروف بود.
دوران احمدی نژاد که قابل توصیف نیست به اندازه ای بود که عهد نامه های ترکمنچای و گلستان رو سفید شدند.و جنگ ستیزی را سرمشق حکومت خود کرد تا جایی که ما ایرانیان را در خارج از کشور بیشتر به خاطر دیوانه و مجنون بودن رییس جمهور
کشورمان میشناسند تا انجا که در اجلاس سازمان ملل هنگام سخنرانی صحن این سازمان را ترک میکنند ودر کنفرانس ژنو گوجه به سمت او پرتاب میشود و ان محل را ترک میکنند.
در ان برهه زمانی که تبلیغات برای کاندیدا شدن افراد شروع شده بود، تمام مردم در کوچه و خیابان و داخل تاکسی و اتوبوس و هر مکانی که بحث ازسیاست و اینده بود حرف از ولیعهد بود.مردم علنا اعلام میکردند که کسی رای نخواهد داد و هیچ کاندیدی را قبول نخواهند کرد!
صدای این گفتمان مردم، چنان گوش اتاق فکر رژیم را تکان داد تا انجا که یکباره حرف از موسوی نخست وزیر خمینی و هشت سال جنگ شد و موسوی توانست از فیلتر شورای نگهبان بگذرد شورایی که حرف اول و اخر ان را خامنه ای میزند.
موسوی که در دوران ایت الله خمینی مشکلاتی را با خامنه ای داشته که شکایتش را نزد خمینی برده بودند و در نهایت این موسوی بود که در ان زمان خامنه ای را پشت سر گذاشته بود که این خود میتوانست عاملی باشد برای در حاشیه نشستن موسوی بعد از مرگ خمینی و کینه ای را که سید علی خامنه ای از او به دل داشته. پس چرا و چگونه موسوی توانست از این رد صلاحیت ها رهایی یابد خود جای سئوال بود برای همه مردم ایران که بعد ها زمانی که اتش انتخابات داغ شد همگان فراموش کردند ودنبال او رفتند بدون انکه بدانند که موسوی یار خمینی بود و اینکه با گفتار و شعاری که بیانگر بازگشت به دوران خمینی بود به صحنه انتخابات امد!
البته مردم ایران هم بی تقصیر نیستند مردمی که حافطه تاریخی خود را فراموش میکنند،چونکه تکلیف خود را یکباره با این گروههای به ظاهر میانه رو جمهوری اسلامی روشن نمیکنند و به دنبال کسانی میروند که در این چند مدت خط قرمز انها نیز مشخص شد و انها که تمامی رسانه های خارج از کشور چه صوتی ،تصویری و نوشتاری را در اختیار دارند وهمین نظام حاکم را میخواهند تنها مشکلات انها با این نظام تغییر گروه حاکم که قدرت اجرایی و حکومتی در دست انهاست در غیر انصورت خواهان تغییر نظام نیستند.
اینبار بعد از انکه از سال 2007 حتی صدای امریکا صدا و تصویر رضا پهلوی را ممنوع کرد و هیچگونه مصاحبه ای با ایشان انجام نداد و اینکه یکباره همگان شاهد تبلیغات بی اما ن برای شرکت در انتخابات از همین رسانه ها شدیم تا جایی که مردم ایران با شادی و قدرت بیش از قبل نام رضا پهلوی را به زبان می اوردند،همه چیز به سمت انها سرازیر شد و بر همگان تداعی شد که موسوی انها را از چنگ این ظلم و ستم نجات خواهد داد!موسوی چگونه میتوانست با شعار بازگشت به دوران طلایی امام خمینی این سرزمین را که مورد تهاجم خمینیست قرار گرفته بود نجات دهد؟
بنابراین سئوالات زیادی را مردم در ذهن خود میپرورانند سال 2007 که اتش تبلیغات انتخابات کم کم داغ شده بود و همگان ومخصوصا خود شاهزاده مایل نبودند که مردم در انتخابات شرکت کنند،پس چه شد به یکباره رسانه ای مانند صدای امریکا ایشان را ممنوع المصاحبه میکنند و به موسوی و کروبی میپردازند؟ که هنوز هم روزی نیست که این رسانه دست از این افراد و گروههای وابسته به ان بر ندارد.و تمام حجم اخبار این رسانه به این گروهها مربوط است!چگونه میشود یکشبه خیلی از شبکه های تلوزیونی که شرکت در انتخابات را نفی میکردند اما یکباره کاندیداهای مورد نظر را رهبری میکردند؟
در نهایت لازم دیدم چند نکته را هم یاد اوری کنم و این نکات به هیچ عنوان مربوط به جنبش مردم ازاده ایران بعد از انتخابات نیست جنبشی که اصلاح طلب ها ان را به نام خود میخواهند تمام کنند اما این جنبش مردمی است که 32 سال به هر نحوی سرکوب شدند و اینبار خود نظام هم فکر نمیکرد که اینگونه دهان باز کند و گریبانگیر خودشان شود،این جنبش بعد از انتخابات بهانه و خشمی بود که مردم بعد از سالها توانستند فریاد کنند و مرگ بر خامنه ای و مرگ بر دیکتاتور را به گوش غاصبان مملکت عزیزمان ایران برسانند.
را ولیعد می نامند.
دوران خمینی که مشخص بود چه بر سر ملت امد تا جایی که کودکان چهار ساله بودیم با چوب تفنگ درست میکردیم و تمام روز شب را در کوچه و خیابان مسلح با سلاح دست ساز خودمان بودیم که اگر هواپیمای عراقی می امد بالای سرمان بتوانیم از خود دفاع کنیم.این را با طنز گفتم که دوران خمینی جنگ بود وبمباران هوایی و قعطی و عقب افتادگی،زندانیان سیاسی و اعدامها و تیربارانهایی که صدها هزار کشته و مجروع بر جا گذاشت.
بعد از خمینی دوران جناب اقای اکبر هاشمی بهرمانی معروف به رفسنجانی بود که توسط رسانه ها به دوران سازندگی معروف شد،اما در واقع دوران لیستهای سیاه و ترور، در زمان همین سیاستمدار چند چهره را مردم ایران شاهد بودند.
سپس گفتگوی تمدنها امد!مردم ایران در این دوران کمی از لحاظ اخبار به اگاهی رسیده بودند با وجود گسترش ماهواره و اگاهی بیشتر نسبت به دوران بعد از جنگ تحمیلی دل و دماغ برای رای دادن نداشتند.
چند روز قبل از انتخابات دوم خرداد 1376یکباره خیابانهای تهران تا ساعتها بعد از نیمه شب دختران و پسرانی که با اتومبیلهای خودعکس او را به سر گرفته و بوق زنان و شادی کنان ندای ازادی و پیروزی سر می دادند و همگان را بر ان داشتند که سید نجات دهنده ملت از یوق استبداد از راه رسیده!
اقای خاتمی با گفتمان تمدنها و اصلاحات امد که عمر نظام را چند سال دیگر افزایش دهد. چند ماه و چند سال اول ،سخنرانی اقای گفتگوی تمدنها،با سوت و داد و کرنا و شعار به پایان رسید. فقط اشک و ناله ان برای خانواده دانشجویانی ماند که در همان گیر و دار فرزندانشان را یک به یک در بازداشت و کشته شده دیدند بدون اینکه بدانند برای چه کسانی و چه قشری.این را میگویم چون برادران اصلاح طلب و یاران اقای خاتمی هرگز خواهان نابودی اصل ولایت فقیه نشده اند و تا به امروز بر چیده شدن کامل نظام دیکتاتوری دینی را خواهان نشدند و در همین چند روز گذشته جناب اقای خاتمی با این همه کشتار و قتل جوانان ایران زمین بعد از وقایع انتخابات سال 1388 نیزخواهان عذر خواهی ملت از رهبر فرزانه عالم سید علی خامنه ای شده بود.
دوره چهار ساله دوم هم شرایط را به گونه ای فراهم اوردند که مردم بین بد و بدتر یکی را انتخاب کردند زیرا چیدمان کاندیداها به گونه ای بود خاتمی را میانه رو و کور سویی در بین قشری از مردم بود بر اساس افشاگری ایشان در جریان قتلهای زنجیره ای حال اینکه این اتفاق در دولت ایشان و وزیر کابینه جناب حاتمی اتفاق افتاده بود.که بعد از این چهار سال هم یا حکم ولایی سید علی خامنه ای جایگزین تصمیمات دولت و مجلس کاملا نزدیک به اقای خاتمی میشد واینکه رییس جمهور نظاره گر بود یا به گفته خودشان ایشان تدارکاتچی بودند.تدارک برای یک جریان ولایت گرا که تا به امروز هیچ چیز از قدرت و اقتدار ایرانی برای ما به جا نگذاشتند و تاراج و غارت مملکت و کشتار جوانان ونابرابری حقوق زنان و ازار اذیت اقلیتهای دینی و قومی و بسیاری از مسایلی که حقوق انسانی هر شهروند را زیر پا میگذارد،رکن اصلی حکومت انان بر سرزمینی است که روزگاری در دنیا به کشور فرهنگ و تمدن معروف بود.
دوران احمدی نژاد که قابل توصیف نیست به اندازه ای بود که عهد نامه های ترکمنچای و گلستان رو سفید شدند.و جنگ ستیزی را سرمشق حکومت خود کرد تا جایی که ما ایرانیان را در خارج از کشور بیشتر به خاطر دیوانه و مجنون بودن رییس جمهور
کشورمان میشناسند تا انجا که در اجلاس سازمان ملل هنگام سخنرانی صحن این سازمان را ترک میکنند ودر کنفرانس ژنو گوجه به سمت او پرتاب میشود و ان محل را ترک میکنند.
در ان برهه زمانی که تبلیغات برای کاندیدا شدن افراد شروع شده بود، تمام مردم در کوچه و خیابان و داخل تاکسی و اتوبوس و هر مکانی که بحث ازسیاست و اینده بود حرف از ولیعهد بود.مردم علنا اعلام میکردند که کسی رای نخواهد داد و هیچ کاندیدی را قبول نخواهند کرد!
صدای این گفتمان مردم، چنان گوش اتاق فکر رژیم را تکان داد تا انجا که یکباره حرف از موسوی نخست وزیر خمینی و هشت سال جنگ شد و موسوی توانست از فیلتر شورای نگهبان بگذرد شورایی که حرف اول و اخر ان را خامنه ای میزند.
موسوی که در دوران ایت الله خمینی مشکلاتی را با خامنه ای داشته که شکایتش را نزد خمینی برده بودند و در نهایت این موسوی بود که در ان زمان خامنه ای را پشت سر گذاشته بود که این خود میتوانست عاملی باشد برای در حاشیه نشستن موسوی بعد از مرگ خمینی و کینه ای را که سید علی خامنه ای از او به دل داشته. پس چرا و چگونه موسوی توانست از این رد صلاحیت ها رهایی یابد خود جای سئوال بود برای همه مردم ایران که بعد ها زمانی که اتش انتخابات داغ شد همگان فراموش کردند ودنبال او رفتند بدون انکه بدانند که موسوی یار خمینی بود و اینکه با گفتار و شعاری که بیانگر بازگشت به دوران خمینی بود به صحنه انتخابات امد!
البته مردم ایران هم بی تقصیر نیستند مردمی که حافطه تاریخی خود را فراموش میکنند،چونکه تکلیف خود را یکباره با این گروههای به ظاهر میانه رو جمهوری اسلامی روشن نمیکنند و به دنبال کسانی میروند که در این چند مدت خط قرمز انها نیز مشخص شد و انها که تمامی رسانه های خارج از کشور چه صوتی ،تصویری و نوشتاری را در اختیار دارند وهمین نظام حاکم را میخواهند تنها مشکلات انها با این نظام تغییر گروه حاکم که قدرت اجرایی و حکومتی در دست انهاست در غیر انصورت خواهان تغییر نظام نیستند.
اینبار بعد از انکه از سال 2007 حتی صدای امریکا صدا و تصویر رضا پهلوی را ممنوع کرد و هیچگونه مصاحبه ای با ایشان انجام نداد و اینکه یکباره همگان شاهد تبلیغات بی اما ن برای شرکت در انتخابات از همین رسانه ها شدیم تا جایی که مردم ایران با شادی و قدرت بیش از قبل نام رضا پهلوی را به زبان می اوردند،همه چیز به سمت انها سرازیر شد و بر همگان تداعی شد که موسوی انها را از چنگ این ظلم و ستم نجات خواهد داد!موسوی چگونه میتوانست با شعار بازگشت به دوران طلایی امام خمینی این سرزمین را که مورد تهاجم خمینیست قرار گرفته بود نجات دهد؟
بنابراین سئوالات زیادی را مردم در ذهن خود میپرورانند سال 2007 که اتش تبلیغات انتخابات کم کم داغ شده بود و همگان ومخصوصا خود شاهزاده مایل نبودند که مردم در انتخابات شرکت کنند،پس چه شد به یکباره رسانه ای مانند صدای امریکا ایشان را ممنوع المصاحبه میکنند و به موسوی و کروبی میپردازند؟ که هنوز هم روزی نیست که این رسانه دست از این افراد و گروههای وابسته به ان بر ندارد.و تمام حجم اخبار این رسانه به این گروهها مربوط است!چگونه میشود یکشبه خیلی از شبکه های تلوزیونی که شرکت در انتخابات را نفی میکردند اما یکباره کاندیداهای مورد نظر را رهبری میکردند؟
در نهایت لازم دیدم چند نکته را هم یاد اوری کنم و این نکات به هیچ عنوان مربوط به جنبش مردم ازاده ایران بعد از انتخابات نیست جنبشی که اصلاح طلب ها ان را به نام خود میخواهند تمام کنند اما این جنبش مردمی است که 32 سال به هر نحوی سرکوب شدند و اینبار خود نظام هم فکر نمیکرد که اینگونه دهان باز کند و گریبانگیر خودشان شود،این جنبش بعد از انتخابات بهانه و خشمی بود که مردم بعد از سالها توانستند فریاد کنند و مرگ بر خامنه ای و مرگ بر دیکتاتور را به گوش غاصبان مملکت عزیزمان ایران برسانند.
۱۳۹۰/۰۴/۰۷
نگاهی دیگر به محمد رضا مدحی و رسانه هایی که به بیراهه رفتند!
کنفرانس خبری مدحی در پاریس |
بحث و گفتگو در مورد مدحی بسیار داغ بود تا جایی که یکی از ایران پیام داد و میگفت؛ همین بود اپوزسیون شما در خارج از ایران؟؟؟
طرف خیلی هم باهوشه،اهل خبر و نوشتن و این حرفاست! خیلی هم برای اعتقادات دیگران ارزش قائله..........
نا خوداگاه فکرم به جعبه جادویی ایران رفت! جعبه ای که معتقدم جمهوری اسلامی بقایش را مدیون ان است و در واقع برای مصرف داخلی و ریشه تمامی خرافاتهای دینی را از این جعبه برای ایرانیان هم نسل من بوده، که از کودکی چیزی جز خرافه ها و خبرهای هدفدار و غیر واقعی نه دیده و نه شنیده میشود.عجیب است که در عصر حاضر که ماهواره و اینترنت فراگیر شده وعده کثیری ازمردم تقریبا با تمام سختیهای موجود در ایران میتوانند از این امکانات برخوردار باشند!پس چرا اینگونه پیام از ایران میرسد؟کسی که میتواند تمام خبرها را از رسانه های خارج از ایران دریافت کند،اینگونه زود قضاوت میکند و همگان را زیر سئوال میبرد؟
جواب او را دادم با توجه به اطلاعات محدودی که در انزمان با توجه به پخش شوی تلوزیونی جمهوری اسلامی در مورد مدحی داشتم اما برای خود من هم کافی نبود و در واقع قانع کننده نبود.
اما در همان روزهای اول این ماجرا یک چیز بیش از همه چیز برای من و خیلی از اصحاب رسانه ازار دهنده بود و اینکه چرا شخصی که نصف تمام رسانه های صوتی،تصویری و نوشتاری چه ایرانی و چه خارجی را در اختیار دارد و تمام ایرانیها محمد رضا مدحی را از طریق او و رسانه های وابسته شناختند و یادم هست طبق عادت های سابق و علاقه شخصی که به این فرد داشتم بیداریهای شب را با گفتاراو و جناب مدحی سپری مینمودم، خود را از کل ماجرا خارج کرد و سنگ را به زمین دیگری انداخت؟
در واقع نوع رفتار این قشر به نحوی در خدمت جعبه جادویی جمهوری اسلامی است و اینگونه به نظر میرسد که حتی گفته های رژیم در ان شوی تلوریونی به یک نوعی تایید میشود!
اشکال کار ما در این است که رسانه ها را برای مطالب و محتوای ان پی نمیگیرم بلکه دنبال اخباری هستیم که سالها از همان جا ضربه خوردیم و اشخاصی را که در کار خود و رساله ای را که برای ازادی و رهایی مردم ایران در ظاهر بر عهده گرفتند و یک روز با یک نماز جمعه اکبر هاشمی بهرمانی (رفسنجانی )را یکی از حامیان ملت و جنبش مردمی و روز بعد او را
ترسو و حامی نظام،میخوانند هرگز دوری نکردیم و باز هم شنونده حرفهای انان هستیم و به راحتی از خطاهای انان چشم پوشی میکنیم و همین افراد به راحتی اپوزسیون را زیر سئوال میبرند.
مهرداد خوانساری دبیر کل موج سبز،در برنامه افق که از صدای امریکا پخش میشد به این موضوع نیز اشاره نمود و از کسانی که مدحی را معرفی کردند و او را در رسانه ها بزرگ جلوه دادند و بعد از اینکه مورد جاسوس اعلام کردن مدحی پیش امد این افراد بیان کردند که اصلا مدحی را نمی شناسند!
گفتگوی مهرداد خوانساری در مورد مدحی در صدای امریکا
از اینکه شخصی مانند مدحی بخواهد اینگونه خود را به یک جریان سیاسی نزدیک کند و فقط در هتل و یا خانه ای موقتی چند روزی را پشت سر بگذارد و کسانی را ملاقات کند که همیشه با مردم بوده اند و شاید هر شخصی بتواند با انها ارتباط داشته باشد،چه چیزی میتواند برای جاسوسی داشته که جمهوری اسلامی میتواند از ان استفاده کند.نا گفته نماند که میتوان به این معتقد بود که بخشی از ان چیزی که در حال حاضردر یک عده از ایرانیان خارج کشور میبینیم و باید قبول کرد که این عده به طور کامل در اختیار رژیم جمهوری اسلامی ایران هستند که برای ضعیف نمودن انسجام وفعالیت فعالین سیاسی مخالف نظام جمهوری اسلامی تلاش میکنند که نمونه آن را در فرانسه شاهد بودیم و دادگاهی چند روز پیش چندین ایرانی را به عنوان جاسوس جمهوری اسلامی معرفی نموده.اما مدحی فقط میتوانست یک شُک دهنده و عامل روحیه بخش باشد برای مردمی که در خیابانها برای ازادی ایران جلوی گلوله رژیم جمهوری سینه های خود را سپر کردند .
از اینکه مصیبت ما همان جعبه جادویی جمهوری اسلامی و چند تا از رسانه های خارج از ایران است شکی نیست و با تمام بزرگ نمایی هایی که در مورد مدحی و جاسوس نامیدن او و اینکه در خدمت جمهوری اسلامی بوده اهداف را به بیراهه سوق میدهند،و همچنین خیلی از اگاهان هم دنباله رو همان رفتار رژیم در شوی تلوزیونی بودند و اتهامات را بر اساس گفتار و چیزی که در تلوزیون ایران اعمال شد بیان کردند.حال اینکه هدفهای دیگری پشت این مورد نهان است باید دنبال کرد و یا اینکه مرور زمان خیلی از مسائل را نمایان میکند به شرطی که حافظه خود را در کار رسانه ای از دست ندهیم و به اصولی که در اینکار به ان عهد کرده ایم وفادار باشیم زیرا چشم و گوش میلیونها انسان به این رسانه ها است وبه انهایی که از جعبه جادویی جمهوری اسلامی بیزار هستند و به شما برای اگاهی بیشتر پناه اورده اند خیانت نکنیم.۱۳۹۰/۰۴/۰۵
عوامل وزارت اطلاعات را دادگاهی در پاریس به جرم جاسوسی برای جمهوری اسلامی محکوم کرد.
محکومیت جهانگیر شادانلو و منوچهر شلالی، دو تن از عوامل وزارت اطلاعات در دادگاه پاریس
جهانگیر شادانلو
سرانجام پس از دو سال ، بالاخره حکم دادگاه استیناف پاریس د رباره ″ کتاب واواک در خدمت آیت الله ها ″ و محتویات آن علیه چند ایرانی صادر شد. در این حکم جهانگیر شادانلو و منوچهر شلالی از شکایات خود نتیجه ای نبردند و محکوم شدند.
در این کتاب، ایوبونه، رئیس سابق سازمان ضد جاسوسی فرانسه، تعدادی از ایرانیان را به همکاری با دستگاه های امنیتی ایران متهم کرده بود، که در این میان شادانلو و شلالی نقش مهمی داشتند.
این راًی در تاریخ پنجشنبه بیست و ششم ماه مه 2011، تحت شماره (02007/10) از سوی شعبه هفتم دادگاه استیناف پاریس علیه این دو نفرصادر شد. منوچهر شلالی بیش از یک سال و نیم پیش ظاهراً برای عمل جراحی قلب از فرانسه به ایران رفته بود! که در همان جا فوت می کند ولی دادگاه با وجود درگذشت وی، او را محکوم کرد و به پرونده اش خاتمه داد
در این دادگاه به پرونده جهانگیر شادانلو، یکی دیگر از شاکیان رسیدگی شد او نیز با مدارک موجود در پرونده ، به ویژه شهادت برادر زاده اش علیه وی و ارتباط او با دستگاه های امنیتی رژیم اسلامی مورد تاًیید قرار گرفت.
در پرونده دادخواست با اشاره به هویت شاکی و متشاکی ، نوشته شده که منوچهر شادانلو، متولد 22 سپتامبر 1958 میلادی در شهر محلات در ایران می باشد. رئیس این دادگاه آقای آلن ورلین، مشاوران دادگاه آقایان ژیل کرواسان و فرانسوا ریگروبله، و منشی های دادگاه خانم ها؛ والن ژولی و ناتالی کوشن آلیکس بودند.
در صفحه 235 کتاب ( واواک در خدمت آیت الله ها ) ایوبونه، رئیس سابق ضد جاسوسی فرانسه می نویسد: « سرپرست شعبه وزارت اطلاعات درپاریس، یک افسر با تجربه واواک به نام جوادیان است، غلامرضا جعفری و عادل معاونان وی هستند که هویتشان تاکنون مشخص شده است. درباره احسان نراقی، علی راست بین، منوچهر شلالی، سراج میردامادی و جهانگیر شادانلو دربخش های بعدی کتاب و درباره ماًموریت اصلی آنان گفتگو خواهد شد ، کار این ها به دام انداختن و برگرداندن مخالفین سیاسی و پناهندگان به منظور از بین بردن آنان است. بیش از چهارصد و پنجاه عملیات تروریستی در خارج و خنثی کردن مخالفین، معاملات، تهدید و گسترش افراط گرائی، نمونه های بارز آن می باشد.»
در دو دادگاه پی در پی، جهانگیر شادانلو شکست خورد و شرکت انتشاراتی کتاب ″ وزارت اطلاعات در خدمت آیت الله ها ″ به دلیل شکایت بیمورد از وی درخواست جمعاً ، ده هزار یورو خسارت نموده است. همانطور که پیشتر اعلام شد هزینه دادرسی و حق الوکاله وکیل شاکیان را جمهوری اسلامی پرداخته است و این ده هزار یورو را هم رژیم اسلامی از کیسه ملت بیچاره ایران پرداخت خواهد کرد. جهانگیر شادانلو پس از دوبار محکوم شدن به راًی دادگاه اعتراض کرد و به دیوان عالی دادگستری فرانسه شکایت کرد، که بی هیچ تردیدی برای بار سوم نیز شکست خواهد خورد. در زیر کپی هایی از پرونده دادگاه پاریس دیده می شود.
جهانگیر شادانلو
سرانجام پس از دو سال ، بالاخره حکم دادگاه استیناف پاریس د رباره ″ کتاب واواک در خدمت آیت الله ها ″ و محتویات آن علیه چند ایرانی صادر شد. در این حکم جهانگیر شادانلو و منوچهر شلالی از شکایات خود نتیجه ای نبردند و محکوم شدند.
در این کتاب، ایوبونه، رئیس سابق سازمان ضد جاسوسی فرانسه، تعدادی از ایرانیان را به همکاری با دستگاه های امنیتی ایران متهم کرده بود، که در این میان شادانلو و شلالی نقش مهمی داشتند.
این راًی در تاریخ پنجشنبه بیست و ششم ماه مه 2011، تحت شماره (02007/10) از سوی شعبه هفتم دادگاه استیناف پاریس علیه این دو نفرصادر شد. منوچهر شلالی بیش از یک سال و نیم پیش ظاهراً برای عمل جراحی قلب از فرانسه به ایران رفته بود! که در همان جا فوت می کند ولی دادگاه با وجود درگذشت وی، او را محکوم کرد و به پرونده اش خاتمه داد
در این دادگاه به پرونده جهانگیر شادانلو، یکی دیگر از شاکیان رسیدگی شد او نیز با مدارک موجود در پرونده ، به ویژه شهادت برادر زاده اش علیه وی و ارتباط او با دستگاه های امنیتی رژیم اسلامی مورد تاًیید قرار گرفت.
در پرونده دادخواست با اشاره به هویت شاکی و متشاکی ، نوشته شده که منوچهر شادانلو، متولد 22 سپتامبر 1958 میلادی در شهر محلات در ایران می باشد. رئیس این دادگاه آقای آلن ورلین، مشاوران دادگاه آقایان ژیل کرواسان و فرانسوا ریگروبله، و منشی های دادگاه خانم ها؛ والن ژولی و ناتالی کوشن آلیکس بودند.
در صفحه 235 کتاب ( واواک در خدمت آیت الله ها ) ایوبونه، رئیس سابق ضد جاسوسی فرانسه می نویسد: « سرپرست شعبه وزارت اطلاعات درپاریس، یک افسر با تجربه واواک به نام جوادیان است، غلامرضا جعفری و عادل معاونان وی هستند که هویتشان تاکنون مشخص شده است. درباره احسان نراقی، علی راست بین، منوچهر شلالی، سراج میردامادی و جهانگیر شادانلو دربخش های بعدی کتاب و درباره ماًموریت اصلی آنان گفتگو خواهد شد ، کار این ها به دام انداختن و برگرداندن مخالفین سیاسی و پناهندگان به منظور از بین بردن آنان است. بیش از چهارصد و پنجاه عملیات تروریستی در خارج و خنثی کردن مخالفین، معاملات، تهدید و گسترش افراط گرائی، نمونه های بارز آن می باشد.»
سراج میردامادی مجری تلوزیون رسا در پاریس
ایو بونه، در صفحه 236 کتاب خود می نویسد: « یک انجمن دیگر به عنوان ″ حمایت از مهاجرین ایرانی ″ که بوسیله جهانگیر شادانلو، در شماره 70 خیابان لوریل در منطقه پانزدهم پاریس درست شده است، با سوء استفاده از احساسات وطن پرستانه ایرانیان، نقش یک بنگاه برای به دام انداختن و استخدام ایرانیان متقاضی پناهندگی به عنوان ماًموران جدید رژیم در جامعه ایرانیان مقیم فرانسه را بازی می کند. در دو دادگاه پی در پی، جهانگیر شادانلو شکست خورد و شرکت انتشاراتی کتاب ″ وزارت اطلاعات در خدمت آیت الله ها ″ به دلیل شکایت بیمورد از وی درخواست جمعاً ، ده هزار یورو خسارت نموده است. همانطور که پیشتر اعلام شد هزینه دادرسی و حق الوکاله وکیل شاکیان را جمهوری اسلامی پرداخته است و این ده هزار یورو را هم رژیم اسلامی از کیسه ملت بیچاره ایران پرداخت خواهد کرد. جهانگیر شادانلو پس از دوبار محکوم شدن به راًی دادگاه اعتراض کرد و به دیوان عالی دادگستری فرانسه شکایت کرد، که بی هیچ تردیدی برای بار سوم نیز شکست خواهد خورد. در زیر کپی هایی از پرونده دادگاه پاریس دیده می شود.
اشتراک در:
پستها (Atom)